محل تبلیغات شما



یکی بودن متیقّن و مشکوک اولین شرط‌ اجرای اصل‌ استصحاب، یکی بودن مُتیقّن و مشکوک» است. در اولین مثالی که برای اصل استصحاب ذکر کردیم؛ متیقّن و مشکوک یک چیز (یعنی عدالتِ حسن) می‌باشند (متیقن، عدالت است؛ و مشکوک هم، عدالت است)؛ لذا در این مثال، می‌توان اصل استصحاب را جاری کرد. نکته : متیقّن یعنی چیزی که نسبت به آن یقین داریم (که در این مثال، عدالت حسن در زمان گذشته است)؛ و مشکوک یعنی چیزی که به آن شک داریم (که در این مثال، عدالت حسن در زمان حال است).
مختص کلی و مختص جزیی 1ـ مختص کلی: مختصی که افراد و مصادیقی دارد؛ مانند بیع (در مثال اول)، که چند مصداق دارد، مانند بیع نقد و بیع نسیه. ۲ـ مختص جزئی: مختصی که فقط یک فرد و مصداق دارد؛ مانند حضرت ولی‌عصر (در مثال دوم)، که فقط یک مصداق دارد؛ و آن عبارت است از امام دوازدهم. منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد ـ انتشارات کتاب آوا
لفظ مختص و لفظ غیرمختص 1ـ مختص: لفظی است که یک معنا دارد.‌ مثال اول: در قانون مدنی آمده است: بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم. لفظ بیع مختص است، زیرا یک معنی دارد. مثال دوم: اصل ۵ قانون اساسی: در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر ؛ ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا است. لفظ حضرت ولی‌عصر در این اصل، مختص است زیرا فقط یک معنا دارد و آن عبارت است از امام دوازدهم. 2ـ غیر مختص: لفظی است که بیش از یک معنا دارد.
لفظ مَنقول و لفظ مُرتجل 1ـ منقول: اگر لفظی معنایی داشته باشد و سپس، معنای جدیدی بگیرد در صورتی که بین معنای قبلی و معنای جدید آن کلمه، شباهت باشد، به آن لفظ، منقول» می‌گوییم.‌ مثال اول: صلاة قبلاً به معنای دعا بوده و بعداً به معنای نماز درآمده است. بین معنای قدیم و جدید لفظ صلاة (بین دعا و نماز)، شباهت وجود دارد؛ لذا می‌گوییم این لفظ، منقول است. مثال دوم: کلمۀ صوم قبلاً به معنای خودداری بوده و الآن به معنای روزه (خودداری از خوردن و آشامیدن) در آمده است و

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تکنیکهای موفقیت و شاد زیستن